شنیدستم که "فرهاد "دل افکار چو شد از مردن"شیرین"خبردار
به فرق خویش زد از غم تبر را بجای سنگها بشکافت سر را
چو از خونش زمین گلرنگ گردید گلی که نام او لاله ست رویید
گل سرخی بسان خون فرهاد که با داغ دل ازوی می کند یاد
خوشا عشقی که پایانش چنین است بهایش لاله های آتشین است
"حسین بهزادی اندو هجردی"
نظرات شما عزیزان: