باز سرت رو به دیواری تکیه بدی که یک بار زیر اوارش تمام وجودت خرد و له شده. چقدر سخته...تو خیالت ساعت ها باهاش حرف بزنی اما...وقتی دیدیش هیچی جز سلام نتونی بگی. چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک رو گونه هات سرازیر بشه اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه هنوز دوسشتش داری. چقدر سخته...گل ارزو هات رو تو باغ دیگه ای ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی و ان وقت اروم زیر لب بگی: گل من باغچه نو مبارک... واقعا سخته...
نظرات شما عزیزان: